مادر شاغل

دختر ۵ ساله دارم خیلی مهربون و خوب میفهمه ولی خیلی لجباز و حساسه وخیلی وسواس داره شاید چند بار جلوی آیینه وای میسه و مقنعه درس میکنه و هی گیر میده اینجاش بد اونجاش بد موهام بیرون و یا برای هر چیزی گریه زیاد میکنه از بی توجهی استفاده میکنم…

خانمی هستم ۳۱ ساله کارمند دادگستری مدت ۶ سال است کار میکنم همسرم دبیر مقطع هنرستان هستن ما زندگی خیلی سختی داشتیم از لحاظ مالی و بیماری همسرم ولی خدارو شکر الان بهترهستن یک دختر ۵ ساله دارم خیلی عاطفی و وابسته به من و بخصوص همسرم هستن چون…

درآمد همسرم خیلی کمه و کفاف زندگی حداقلی رو هم نمیده، به همین خاطر من مجبورم کار کنم از طرفی نگران تربیت پسر بچه م هستم که الان نه ماهه هست ، با توجه به حرفای استاد که کار زن رو مخل تربیت کودک میدانند، حالا چه راهکاری پیشنهاد میدید که مشکلی…

پسر دومم یک سالشه دو ماهگیش استخدام شدم ی شهری نزدیک شهرمون (یک ساعت فاصله)، شغل شوهرم آزاده قرار بود بریم اونجا زندگی کنیم ولی وقتی رفتم وکارای اداریمو انجام ميداد م همسرم هم اشتیاق داشتن ولی به مرور احساس کردم همسرم حالت افسردگی... به…

من رشته ی دانشگاهمو اصلا دوس نداشتم و فقط با فکر اینکه میرم سرکار گذرونرم. خیلی دوس دارم برم سرکار تجربه کنم ببینم چطوره اما این اقا فکرشون اینه که سرکار فقط از زن ها سواستفاده میشه واشتباه کردی بااین هدف رفتی دانشگاه. زن باید تو خونه…

پسر 6 ماهه دارم .قصد داریم که با اختلاف سنی سه سال فرزند دومی پیدا کنیم. سابقه کار ده ساله در اداره ای دارم. با توجه به تحقیقاتی که کردم بهتر است کار تربیت بچه به یک نفر سپرده بشه نه چند نفر تا 18 ماهگی ساعت کار اداره ما از 7 صبح تا 2…

شوهرم خیلی بچه دوست داره البته نمیخواد مانع درس خواندنم بشه و گفت درستو بخون  چون دودل بودم استخاره گرفتم که بد اومد ولی من دفترچه گرفتم و حالا که قبول شدم دوباره برای ثبت نام دودل بودم دوباره استخاره گرفتم بد اومدش منم صرف نظر کردم از درس…

من پسری مجردم و دانشجوی دکتری هستم قصد ازدواج دارم ولی ی مشکل بزرگ تو انتخابم دارم چون سطح سواد خودم بالاست دوست دارم همسرم هم حداقل یک لیسانس داشته باشه معمولا دختر خانم هایی ک تحصیلات دارن دوست دارم وارد جامعه بشن و مشغول به کار بشن…

پسرم سه سال ویک ماهشه، و چندماه پیش به خاطروضعیت تحصیلیم مجبورشدم مهدبگذارمش، حدود دوماه مهدرفت ولی هرروز باگریه وناله میرفت،البته فقط موقع جداشدن ازمن گریه میکرد. وبعدش اروم میشد، الان دوباره مجبورم بزارمش مهد ولی اسم مهدکه میاد شروع به…