مرور دسته

سیره خانوادگی بزرگان

درست کردن قهوه

غاده، همسر لبنانی شهید مصطفی چمران می‌گوید: «مادرم با این شهید بزرگوار شرط كرده بود كه این دختر كه از خواب بلند می‌شود، باید كسی لیوان شیر و قهوه جلویش بگذارد و خلاصه زندگی با چنین دختری برایتان سخت است. اما خدا می‌داند تا وقتی شهید شد، با…

تندترین برخورد آیت الله بهجت با همسرش

تندترین برخورد آیت الله بهجت با همسرش عارف کامل و سالک الی الله حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه در زندگی با همسرشان بسیار اهل مدارا بودند، فرزند گرامی ایشان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت در این باره می گويد:  ایشان…

نامه عاشقانه امام خمینی ره به همسرشان

نامه عاشقانه امام خمینی به همسرشان تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه…

یک بغل گل

یک بغل گل پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس…

کمک به همسر

به روایت همسر شهید حاج محمد ابراهیم همت نزدیک "عملیات خیبر" بود. زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است نخوابیده. تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. دستم را گرفت و نشاندم. گفت:…

زندگی مشترک شهید مدافع حرم

همسر شهید مدافع حرم «مهدی عسگری»: در سال 84 به همراه دوستم در مسجد محل فعالیت های فرهنگی داشتیم، مهدی معمولا برای بردن برادرزاده خود که دوست من بود به مسجد می آمد، طی این رفت و آمد ها توسط دوستم از من اجازه خواستگاری گرفت و به صورت سنتی به…

مهریه کم

یک سکه به نیت امام(ره) وقتی آمدند برای تعیین مهریه، اول از رسم و رسوم ما پرسید واین که دوست دارم مهریه ام چه قدر باشد. گفتم: خیلی دوست دارم برم مکه، یک سکه هم به نیت امام خمینی بگذاریم. خندید وگفت: من هم چهارده تا سکه به نیت چهارده معصوم…

شام عروسی

من وحمید به کمترین چیزها راضی بودیم؛ به همین خاطر بود که خریدمان، از یک دست آینه وشمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت! برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود که به شدت مخالفت کرد! گفت: « کیو گول می زنیم، خودمون یا بقیه رو؟ اگر…

خرید عروسی

زمان ما هم مثل همیشه، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد.ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز ودامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم…

نماز شکر

نماز شکر نماز شکر میلاد پیامبر اکرم(ص) بود که مهریه را معین کردند. همان روز هم با حضور فامیل ها یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه عقد را که خواندند، رفتیم با هم صحبت کنیم. دیدیم دنبال چیزی می گردد؛ گفت: «اینجا یه مُهر…