انتقاد کردن

همسرم تو ماشين آهنگ گوش میکنن و بینش غیر مجاز هم هست ، وقتی بهشون ميگم وقتی من وبچه ها با شما هستیم گوش نکنین که رو تربیتشون اثر داره ميگن که ديگه نبايد خیلی هم سخت گرفت ديگه هر چیزی به اندازش خوبه، چطور باید صحبت کنم که قانع بشن و حتی این…

یکی از مسائلی که از ابتدای ازدواجمون هر سری پیش میومد با همسرم به مشکل می خوردیم این بود که اگر در صحبت هامون من اسم کوچک آقایی رو به زبان می آوردم،همسرم ناراحت میشد که چرا فلانی رو به اسم کوچک خطاب می کنی(در صورتی که فقط خودم و همسرم بودیم…

سه چهار ساله که ماهی دو یا سه مرتبه قلیون استفاده میکنن و این موضوع منو خیلی ناراحت میکنه،باهاشون همون اوایل که متوجه شدم صحبت کردم،البته ابتدا با دعوا و بحث و...بعد با نرمی و ملایمت که درهر دو صورت گفتن که من هروقت صلاح بدونم دیگه نمیکشم و…

اون موقع ای که خواستم ازدواج کنم به شوهرم گفتم از دوتا چیز بدم می یاد یکی اعتیاد .یکی هم از مرد حیضی که نتونه چشمشو کنترل کنه .تا حالا که ده سال از زندگیمون می گذره .دوتا هم بچه داریم .هروقت دعوامون میشه شوهرم میگه می رم معتاد می شم .اون…

بخاطر اینکه چندین بار خواستم بریم بیرون و نشده الان دیگه مطرح میکنم اگر رد بشه .. خیلی ناراحت میشم... بغضم میگیره... چکار کنم این حالتم نداشته باشم؟ الان صوت شما رو که گوش کردم جای ناراحت شدن از بیرون نرفتن گفتم از همسرم یه پذیرایی کنم که…

من باهمسرم توی شهری زندگی میکنیم که من کسی رواونجاندارم وهمه اقوام همسرم هستن وماماهی یکبارپنج شنبه جمعه به شهرپدری من میریم که اتفاقاخاله وخواهرهمسرم هم اونجاساکن هستن. ماوقتی اونجامیریم بازم همسرم سعی میکنه کناراقوام خودشون باشن ومن هرچی…

آقایی هستم 33 ساله و کارمند اداره برق هستم و کارم تاسیسات است. حدود 3 ساله ازدواج کردم ولی همسرم که خیلی خانم خوبی هستند روز به روز در مسائل زناشویی سردتر میشن. من خیلی در مضیقه هستم و نمیدونم باید چکار کنم. فرزند هم دوست دارم ولی همسرم…

من مشکلم سر جلو نشستن مادر شوهر بدون این که اصلا چیزی بگن خودشون میرن جلو میشینن نه تارفی نه چیزی منم رو این گزینه خیلی حساسم یعنی خودشون متوجه نیست زن شوهر باید کنار هم بشینن چطوری باید این موضوع درست کنم آخه این جلو نشستن چیه که نشونه…

همسرم اهل نماز و روزه و خمس و مستحبات است.فقط یک مشکلی که من دارم نگاه ایشون هست که مواظبش نیستن.لطف بفرمایید راهنماییم بکنید که چطور باهاشون صحبت بکنم که ناراحت نشن.البته هروقت من غیر مستقیم گفتم ایشون انکار میکنند.من فکر میکنم عادت شده…

بعد از عروسی بحثمون شد و ایشون منو کتک زد. اما بعدش پشیمون شد. بهرحال وقتی خانوادم فهمیدن از شهر خودشون که 20 کیلومتر با شهر ما فاصله داره اومدن که باهاش صحبت کنن. اما ایشون ناراحت شد و گفت دخترتون رو ببرید. منو بردن. هشت ماه خونه پدرم بودم…