خواستگاری اشتباه

خواستگاری اشتباه-سلام

من منشی یه خانم وکیل هستم

چند روز پیش یه آقا پسری اومدن دفتر سوال وکالت میپرسیدن

منم واسه اینکه راهنماییش کنم باید چند تاسوال میپرسیدم

که ایشون چون به نیت دیگه اومده بود جواب الکی میداد

بعد گفت حالا بعدا راجع بش حرف میزنیم تو ازدواج کردی؟

منم گفتم نه چرا؟

گفت خب قصد ازدواج داری؟

منم گفتم نمیدونم چه جوابی بدم.

گفت بگو آره یا نه بعد دوباره من همون حرفو تکرار کردم که نمیدونم.

ایشون گفتن من از شما خوشم اومده چهره ت به دلمه میخوام بیام خواستگاریت.

منم گفتم تو الان اومدی چجوری فهمیدی از من خوشت اومده.

گفتن که خب قیافه ت به دلمه

حتما اینجا کار میکنی خانم اجتماعی و باسوادی هستی.

اجازه گرفت و نشست

گفتن اگه ناراحتی برم با مادرم بیام .

منم گفتم تازه اومدی اگه حرفی داری بگو

گفتن هدفت از ازدواج چیه

منم گفتم میشه اول شما بگین

گفت که یه دلیل داره

منم گفتم اشتباه میکنی و اینجوری نیست هزار تا دلیل خوبترداره.

گفت من یکی میخوام بلد باشه شبها چجوری رفتار کنه

منم گفتم که اینها مهم نیست و اولویتهای بعدی هستن

گفتن که چرا مهمه واسه همین خیانتها زیاد شده.

منم گفتم دوست ندارم و روم نمیشه در مورد این چیزها حرف بزنم

بعد گفتن بعضی حرفها هست که مادرم نمیتونه بپرسه

خودم باید بپرسم منم گفتم خب مادرتو بیار در حضور مادرت بپرس.

ایشون از من خواستن از جام بلند شم منم قبول نکردم

چون وقتی داخل شدن من بلند شدم و سلام کردم

گفتن که او موقع دقت نکردم.

منم گفتم نمیتونم بلند شم هر وقت خداحافظی کردی و کارت تموم شد دوباره بلند میشم.

گفتن شما از من خوشتون میاد منو میخوای؟

منم گفتم نمیدونم چی بگم ولی شما هیچ عیبی ندارین چی باید بگم

گفتم میشه یه سوال بپرسم.

گفت بپرس گفتم کی من رو به شما معرفی کرده؟

اسم کسهایی رو آورد که من نمیشناسم نمیدونم راست گفت یا دروغ.

گفت سیکل دارن ایشون و همسن من هستن من لیسانسم .

گفتن وقتی شغل نداشته باشی لیسانس به درد نمیخوره و از سوادش راضیه .

گفتش که خونه باباش روستاست ولی تو هر جا بگی من اونجا خونه میگیرم.

بالاخره بلند شدن و گفتن تا کسی نیومده من برم .

گفت اصلا دلشم نمیاد ترکت کنم و برم ولی مجبورم و کار دارم .

از چهره م تعریف کرد و منم گفتم لطف داری بهم

و گفت دیگه میخوامت تموم چند بار تکرار کردن

و گفتن واسه همین این سوالاتو میپرسم .

ازم شماره خواست که گفتم اجازه ندارم

و شماره دفتر رو دادم که اگه سوالی داشت بپرسه و شماره خودشو گذاشت.

موقع رفتن گفت برمیگردم منم یادم رفت بلند شم

ازم خواست بلند شم داشت میرفت بلند شدم و خداحافظی کردم.

دیگه امروز چهار روزه ازش خبری نشده

سوال من اینه رفتارم درست بوده؟

چون من هر چی هم بهم توضیح بدن تو این جور مواقع انگار هیچی نشونم ندادن

و خجالت میکشم و رومو برمیگردونم و لبخند میاد رو لبام.

چون ایشون از شب و خیانت و اینا صبحت میکرد و منم نمیزاشتم کامل حرفشو بزنه.

سوال دیگه م اینه ایشون احتمال داره منو بخواد و بیاد خواستگاری؟

اگه نمیخواد پس این همه تعریف و… چی بود؟

من اشتباهی مرتکب شدم تو حرفام؟لطفا شما راهنماییم کنید.

پاسخ استاد پوراحمد را به خواستگاری اشتباه میتوانید به صورت صوتی گوش دهید:

جهت دانلود فایل های صوتی بر روی دکمه play راست کلیک کرده و گزینه Save audio as را انتخاب کنید.و در موبایل با لمس سه نقطه ی کنار صوت گزینه دانلود را بزنید.

دسترسی به کانال های مشاوره استاد پوراحمد:

[aps-social id=”3″]

ممکن است شما دوست داشته باشید
نظر شما چیه؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.