توقع

خانواده بنده هر موقع ای که می رم بهشون سر بزنم از همسر من و خانواده اش بد گویی میکنن .مخصوصا مادرم . و مشکل دومم هم اینه که همسر بنده دوست داره من هر شب به خانه مادرشان برویم .و من واقعا ازیت میشم چون مادر همسرم گله و شکایت میکنه و من هم…

من خیییییلی رود رنجم احساس میکنم مثلا دیر تر از ساعت قرار میاد دنبالم ناراحت میشم یه روز کمتر بهم زنگ بزنه ناراحت میشم، با یه خانم حرف بزنه بدم میاد، ازم انتقاد کنه ناراحت میشم و فقط ناراحتی نیست بلکه با خودم تو ذهنم داستان می‌سازم که من…

مادرشوهرم اگه به خودش باشه ادم خوبیه ولی خواهرشوهرم خیلی پرتوقع و خودخواه..ایشون ازدواج کردن بچشونم بزرگ هست حتی ازماهم دور هستن ولی بازم رفتاراشون حرفاشون باعث ناراحتی ما میشه..اینم بگم خواهرشوهرم انقد کینه ایی هستن که اگ بابرادرشون قهر…

همسر بنده ( شوهرم) هر رفتار خوب و محبت از سمت خونواده منو سوءظن داره نسبت بهش....من پدرم شهید شدن منتهی مادرم خییلی بهش محبت میکنه.. یعنی خانوده بامحبتی دارم...خانواده همسرم خیلی اهل محبت به فرزند نیستن و همسر من واقعا خستم کرده بس هرمحبت…

سلام من باردارم...مامانم امروز بهم گفته اگر پدرشوهرت بچت بدنیااومد گوسفند قربونی نکنه ،من خیلی ناراحت میشم و دلم میشکنه و حتما به روش میزنم. حالا من خیلی استرس گرفتم چون میدونم پدرشوهرم خسیس ه و این کارو نمیکنه. انقدر حالم بده که معدم درد…

پدرشوهرم چندوقت پیش فوت کردن و تو اون اوضاع خواهرشوهرم دست از حرفاشون و امر کردنشون برنداشتن و بعد هم یکی از بستگان خیلی نزدیکشون فوت کردن.من یمدت استراحت مطلق بودم بخاطر بارداریم و این انتظار رو داشتن من با این حالم برای مراسم ختم بستگان…

خواهر شوهرم قبلا یه بار نامزد کردن و بهم خورده. و حالا دو ساله و نیمه که دوباره نامزد هستن. همسر ایشون به شدت بهونه گیر هست. مثلا یه بار اوایل عقد پدرخانم به داماد میگن که فلان جا نشینین بیاین بالاتر و داماد بارها سر این موضوع ناراحتی درست…

شوهرم خیلی به من وابسته هستن مثلا اگر یه شب دیر جواب پیامش رو بدم تا صب خوابشون نمیبره،این محبت زیاد تا حدودی منو آزار میده،یعنی این حجم از محبت رو من نه میتونم بپذیرم نه جبران کنم.دائما کلمات به شدت محبت آمیز میگن،البته اینا بد نیست ولی…

تو این ۶سالی که ازدواج کردیم هرموقع که بحثی پیش اومده، اصلا اقدامی نمیکنه که از دلم بیرون بیاره چندین بارشده که من پیشقدم شدم برا آشتی ولی اون بنظرم خیلی قُدّه...خدا شاهده بارها شده دوست داشتم کوچکترین حرفی یا شوخی بعد از بحث کنه فورا همه…

شوهرم ادم زود رنج ،حساس و بدبینیه . جایی نمیذاره برم زیاد. گاهی خونه خواهرم میریم اونم وقتی میایم خونه هی میگه این حرفو زدن منظورشون چی بود و .... همش از برخورداشون ناراحت میشه وقتی من میخوام متقاعدش کنم میگه همش از اونا طرفداری میکنی یا…